عدم استماع دعوا چیست ؟ بررسی قرارهای رد دعوا و عدم استماع

شعب دادگاه‌ها تصمیمات متنوعی را راجع به پرونده‌های موجود خود می‌گیرند. به تصمیمات دادگاه‌ها «رای» گفته می‌شود. رای اعم است از قرار و حکم. ممکن است قاضی انواعی از قرارها را به مناسبت‌هایی صادر کند. ویژگی ‌تمام قرارهای دادگاه‌ها آن است که دخالتی در ماهیت دعوا ندارند. قرار رد دعوا و عدم استماع دعوا به عنوان دو قرار خارج‌کننده پرونده از جریان دادرسی در دادگاه‌ها مطرح هستند آشنایی با این قرارها در روند دادرسی بسیار با اهمیت است.

عدم استماع دعوا

قانون‌گذار قرار عدم استماع دعوا را با قرار رد دعوا با هم در بند (ب) ماده ۳۳۲ قانون آیین دادرسی مدنی که ناظر به قرارهای قابل تجدیدنظر است، آورده است. شاید به این جهت که نتیجه هر دو قرار به زیان مدعی و به سود مدعی‌علیه است. ولی این دلیل موجهی برای یکسانی این دو نوع از قرارها نیست، چراکه ماهیتا با هم فرق دارند. قرار رد دعوا ناظر به مواردی است که یا به علت عدم رفع نقص نسبت به موارد اعلامی دفتر دادگاه، قرار رد دادخواست صادر می‌شود و یا این‌که دادگاه به دعوا رسیدگی کرده و بهه  علت عدم رعایت مقررات قانونی قرار دعوا را صادر کرده است و حال آن‌که در مورد قرار عدم استماع دعوا اصولا رسیدگی توسط دادگاه انجام نگرفته است و مبنای اتخاذ چنین تصمیمی از سوی دادگاه آن است که شرطی از شرایط اساسی اقامه دعوا وجود ندارد.

به‌عنوان مثال مدعی در دعوای مطروحه ذینفع نیست، در حالی که به موجب ماده ۲ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی دادگاه وقتی به دعوایی رسیدگی می‌کند که از سوی شخص ذینفع در دعوا مطرح شده باشد و اگر غیر از این باشد، دادگاه قرار عدم استماع دعوا را صادر می‌کند، نه قرار رد دعوا، زیرا به اصل دعوا و ادعا رسیدگی نکرده است. مانند این‌که خواهری که شاهد عدم پرداخت نفقه خواهر خود از سوی شوهرش می‌باشد. او به دادگاه مراجعه و دادخواستی به آن مرجع تقدیمم می‌کند به این خواسته که مرجع قضایی شوهر خواهرش را به پرداخت نفقه زوجه  خود ملزم و محکوم کند.

در اینجا اگرچه دعوا، در حقیقت دعوای به حقی است، ولی دادگاه به دلیل این‌که خواهر این خانم در دعوای مطرح شده نفعی ندارد و ذینفع یعنی خواهر این خانم خودش باید اقامه دعوا کند و یا وکیل دادگستری را برای اقامه این دعوا انتخاب کند، طرح دعوا از سوی خواهر موصوف را دادگاه برخلاف ماده ۲۲ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی محسوب و ناگزیر به صدور قرار عدم استماع دعوا مبادرت می‌ورزد.

مورد احتمال دیگر برای صدور قرار عدم استماع دعوا، اقامه دعوای رفع تصرف عدوانی است از سوی مالک بر علیه سرایدار، خادم، کارگر و یا هر امین دیگر بدون ارسال اظهارنامه قانونی و ابلاغ آن به اشخاص مذکور. توضیح آن‌که از شرایط اصلی و اساسی اقامه این نوع از دعوا آن است که مالک قبلا اظهارنامه قانونی مبنی بر رفع تصرف از ملک خود را برای خوانده دعوا ارسال کند و به او ابلاغ شود. این موضوع در ماده ۱۷۱۱ قانون آیین دادرسی مدنی ذکر شده است.

طبق این ماده، سرایدار، خادم، کارگر و به‌طور کلی هر امین دیگری، چنانچه پس از ده روز از تاریخ ابلاغ اظهارنامه مالک یا ماذون از طرف مالک یا‌کسی که حق مطالبه دارد مبنی بر مطالبه مال امانی، از آن رفع تصرف نکند، متصرف عدوانی محسوب می‌شود. طبق تبصره این ماده، دعوای تخلیه مربوط به معاملات با حق استرداد و رهنی و شرطی و نیز درمواردی که بین صاحب مال و امین یا متصرف قرارداد و شرایط‌خاصی برای تخلیه یا استرداد وجود داشته باشد، مشمول مقررات این ماده نخواهند بود. بنابراین وقتیی مالکی به طرح دعوای رفع تصرف عدوانی اشخاص یاد شده به‌عنوان امین بپردازد، دادگاه به دلیل این‌که شرط اصلی پذیرفتن این دعوا یعنی ابلاغ اظهارنامه قانونی انجام نشده است، قرار عدم استماع دعوا را صادر خواهد کرد. البته مالک می‌تواند با رفع اینن نقیصه با ارسال اظهارنامه و ابلاغ آن به طرف و انقضای مهلت ده روز مقرر در قانون، مجددا در دادگاه اقامه دعوا کند.

                                                                                   مبحث دوم 

معنی قرار عدم استماع دعوی به زبان عامیانه:

قرار عدم استماع دعوی به معنی این است که قاضی به شیوه  ونحوه طرح دعوی شما، بصورت شکلی  ایراد گرفته و با اصلاح شیوه کارتان می توانید مجددا طرح دعوی نمایید ،بنابراین اصلا نگران نباشید.

 

مفهوم قرار عدم استماع دعوی بصورت کلی :

تصمیمات هر دادگاه برای هر پرونده متفاوت است .قرار عدم استماع به تصمیمات دادگاه در مورد هر پرونده گفته می شود که ممکن است حکم یا قرار باشد عدم استماع دعوا یکی از انواع قرار است .

قرارعدم استماع چیست ؟

مفهوم کلی قرار عدم استماع دعوا آن است که دعوا با توجه به مواد قانون آیین دادرسی مدنی فعلا ،غیر قابل استماع باشد.

آیا قرار عدم استماع دعوی قابل اعتراض است ؟

قرار عدم استماع دعوا در بند ب ماده ۳۳۲ قانون آیین دادرسی مدنی به عنوان یکی از قرار های قابل تجدید نظر مورد اشاره قرار گرفته است.

ماده ۳۳۲ قانون آیین دادرسی مدنی در خصوص قرارعدم استماع بیان می دارد :

« قرار های زیر قابل تجدید نظر است ، در صورتی که حکم راجع به اصل دعوا قابل درخواست تجدید نظر باشد :

الف ) قرار ابطال دادخواست یا رد دادخواست که از دادگاه صادر شود .

ب ) قرار رد دعوا یا عدم استماع دعوا

ج ) قرار سقوط دعوا

د ) قرار عدم اهلیت یکی از طرفین دعوا

قرار عدم استماع دعوا چه زمانی صادر می شود؟

قرار عدم استماع دعوا در مواردی صادر می شود که رسیدگی به ماهیت دعوا به علت مانعی که وجود دارد قانونا مجاز نبوده و یا بیهوده شمرده می شود ؛ به گونه ای که اگر حتی موضوع مورد ادعای خواهان هم احراز شود ، دادگاه نتواند آثار قانونی بر آن بار نماید .

بطور مثال :

قرار عدم استماع دعوا ، اگر دعوایی به خواسته پولی اقامه شود که خواهان در نتیجه قمار طلبکار شده است ، دادگاه قرار عدم استماع دعوا صادر می کند ؛ چون قمار باطل است و دعاوی راجع به آن مسموع نمی باشد .

صدور قرار عدم استماع دعوا ، چنانچه در تاریخ تقدیم دادخواست ، خوانده فوت نموده باشد نیز متناسب ترین رای می باشد .

 

اگر نیاز به وکیل در خصوص «قرار عدم استماع دعوا » دارید گروه وکلای هموطن کارت میتواند وکالت پرونده شما را به عهده بگیرد .

جهت مشاوره و انتخاب وکیل با شماره  ۰۹۱۲۴۴۳۶۸۲۹ – ۰۲۱۶۶۷۱۳۸۱۰ – ۰۲۱۶۶۷۱۳۸۱۲ تماس حاصل نمایید .

تخلیه ملک و راهکارهای تخلیه فوری ؟

یکی از مفاهیم حقوقی در پایان دادن به تصرف «تخلیه ید» می باشد که مختصرا تخلیه خوانده می شود. در این مفهوم شروع تصرف متصرف، به اذن صاحب حق اعم از مالک عین یا منافع بوده لیکن در ادامه به دلایل مختلف اعم از پایان مدت یا جهات دیگری تصرف می بایست خاتمه یابد. به این ترتیب تخلیه املاک استیجاری نیز به معنای لزوم پایان دادن به تصرفاتی است که شروع آن به اذن موجر بوده است. یکی از عمده ترین مسائل مطرح شده در مساله اجاره املاک، بحث در خصوص چگونگی تخلیه املاک استیجاری و دعاوی مربوطه می باشد، بنابراین در این نوشتار، جهات تخلیه در قوانین مختلف مورد بررسی قرار می گیرد.

تخلیه براساس اینکه چه قانونی بر قرارداد اجاره حاکم است

به طور کلی در بحث از روابط موجر و مستاجر به حاکمیت دو دسته از قوانین می توان اشاره نمود. اولا قراردادهای اجاره ای که قبل از تصویب قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۷۶ تنظیم شد. ثانیا: قراردادهای اجاره ای که بعد از تصویب قانون ۱۳۷۶ منعقد گردیدند. در هر دو دسته با توجه به تفاوت قوانین حاکم اسباب و شرایط تخلیه نیز متفاوت خواهد بود.

تخلیه ملک مسکونی

تخلیه در قراردادهای منعقده قبل از سال ۱۳۷۶

این دسته از قراردادها برحسب اینکه موضوع تجاری یا مسکونی داشته باشند خود تحت دو رژیم قانونی متفاوت قرار می گیرند. به طوریکه قراردادهای اجاره ی اماکن تجاری قبل از سال ۱۳۷۶ ، تحت حاکمیت قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۵۶ می باشند و قراردادهای اجاره ی اماکن مسکونی از قبل از سال ۶۲ تا قبل از سال ۷۶ تحت حاکمیت قانون ۱۳۶۲ قرار دارند و از حاکمیت قانون ۵۶ خارج شده است. در ادامه با این نگاه کلی احکام تخلیه قراردادهای مختلف بررسی می گردد.

در مواردی که مدت اجاره پایان یافته باشد

براساس قانون ۱۳۵۶ در املاک تجاری، پایان مدت قرارداد اجاره مجوزی برای درخواست تخلیه ملک تجاری نیست بلکه موجر باید اموری را جهت درخواست تخلیه ثابت کند. در غیر این صورت امکان تخلیه فراهم نیست.

  • الف-تخلیه به جهت احداث ساختمان
    مشروط بر آنکه پروانه ی ساختمانی یا گواهی شهرداری مربوط ارائه شود و شهرداری ها مکلف هستند در صورت مراجعه ی مالک با رعایت مقررات مربوط پروانه ی ساختمانی یا گواهی لازم را صادر و با مالک تحویل بدهند.
  • ب-تخلیه به جهت نیاز شخصی موجر
    برای کسب و پیشه و تجارت، به تصریح قانون نیاز شخصی خود موجر باید به اثبات برسد و نه نیاز افراد خانواده یا فرزندان او برای تجارت. مگر اینکه بتوان بعد از فوت موجر وراث را قائم مقام موجر دانست و این حکم را به آنان نیز تسری داد.
  • ج-تخلیه به جهت سکونت
    اگر محل کسب یا پیشه یا تجارت مناسب برای سکنی هم باشد و مالک برای سکونت خود یا اولاد یا پدر و مادر یا همسر خود درخواست تخلیه بنماید.

در این موارد دادگاه ضمن حکم به تخلیه به پرداخت حق کسب و پیشه یا تجارت نیز حکم خواهد داد.

تخلیه اماکن تجاری در مواردی که اجاره قبل از انقضا مدت فسخ شده

در موارد زیر براساس قانون موجر و مستاجر سال ۱۳۵۶ امکان فسخ اجاره و درخواست تخلیه وجود دارد.

  • الف-تخلیه به دلیل عدم موافقت با انتقال
    در مواردی که عین مستاجره به جهت کسب یا پیشه یا تجارت خود موجر اجاره داده شده و مستاجر آن را به عناوینی از قبیل وکالت یا نمایندگی و غیره عملا به غیر واگذار کند. مشروط به اینکه حق انتقال به غیر نیز از او سلب شده باشد.
  • ب-تخلیه به دلیل تعدی و تفریط
    مقصود از تعدی و تفریط آن است که مستاجر از حدود متعارف استفاده از عین مستاجره تجاوز کند. حال یا این تجاوز از حدود متعارف به صورت زیاده روی در استفاده یا کوتاهی در نگهداری از عین مستاجره ممکن است ظاهر شود. مثلا اگر مستاجر دیوار ۲۵ سانتی را ۱۵ سانت بتراشد و یا درمغازه بالکن احداث کند. اما لازم به ذکر است که گذاشتن پارتیشن و تعبیه کانال کولر یا دریچه ی هواکش عرفا تعدی و تفریط به حساب نمی آید.
  • ج-تخلیه به دلیل تغییر شغل
    هرگاه مورد اجاره برای انجام شغل معینی اجاره داده شده باشد و مستاجر بدون رضای موجر شغل خود را تغییر داده باشد. مگر اینکه شغل جدید عرفا مشابه شغل سابق باشد.
  • د-تخلیه به دلیل تخلف از شروط
    هرگاه از شروطی که در ضمن عقد اجاره درج شده تخلف گردد و به این دلیل موجبات فسخ فراهم شود. بحث از تخلف شروط ضمن عقد اجاره و تحقق خیار فسخ محتاج بحث مفصل دیگری است.
  • و-تخلیه به دلیل عدم پرداخت اجاره بها
    اگر مستاجر در مدت قانونی یا توافق شده از پرداخت اجاره بها خوددادی کند و با ابلاغ اخطار دفترخانه تنظیم کننده سند اجاره یا اظهارنامه ظرف ده روز قسط یا اقساط عقب افتاده را نپردازد. در این مورد اگر اجاره رسمی باشد موجر می تواند از دفترخانه یا اجرای ثبت صدور اجرائیه بر تخلیه و وصول اجاره بها را درخواست کند. اگر مستاجر در این مدتی اجاره بهای معوقه را پرداخت کند اجرای ثبت تخلیه را متوقف می کند ولی موجر می تواند به استناد تخلف مستاجر از پرداخت اجاره بها از دادگاه درخواست تخلیه عین مستاجره را بنماید .

اگر اجاره نامه عادی بوده یا سند اجاره تنظیم نشده باشد موجر می تواند برای تخلیه ی عین مستاجره و وصول اجاره بها به دادگاه مراجعه نماید.

تخلیه توسط مستاجر

تخلیه در قراردادهای مسکونی قبل از سال ۱۳۷۶

قراردادهایی استیجاری که تحت حاکمیت قانون سال ۱۳۶۲ می باشند جهات تخلیه اماکن مسکونی به این ترتیب است:

  • الف-اختصاص ملک به مرکز فساد
    در صورتی که مستاجر ملک مورد اجاره را به مرکز فساد تبدیل کرده باشد، به محض ثبوت آن در دادگاه به درخواست موجر، مورد اجاره تخلیه و در اختیار موجر قرار می دهد.
  • ب-عدم وجود حق انتقال به غیر
    در مواردی که مستاجر مسکن بدون داشتن حق انتقال به غیر در اجاره نامه یا در موردی که اجاره نامه ای در بین نباشد و مورد اجاره کلا یا جزئا به غیر واگذار نموده یا عملا از طریق وکالت یا نمایندگی و غیره در اختیار و استفاده ی دیگری جز اشخاص تحت الکفاله قانونی خود قرار داده باشد.
  • ج-در صورتی که اختصاص به غیر مورد ذکر شده در قرارداد اجاره
    اگر مورد اجاره به منظور سکونت اجاره داده شود ولی به امر دیگری اختصاص داده شود.
  • ه-درج حق فسخ در صورت انتقال مالکیت به غیر
    اگر در قرارداد اجاره شرط شده باشد در صورت انتقال قطعی مال مورد اجاره به غیر، امکان فسخ وجود دارد، می توان فسخ و تخلیه را درخواست نمود.
  • و-عدم پرداخت اجاره بها
    اگر مستاجر با تعهد به پرداخت اجاره بها در مهلت مقرر از آن شرط تخلف کند، موجر می تواند فسخ و تخلیه را درخواست کند.

تخلیه براساس قانون روابط موجر و مستاجر مصوب سال ۱۳۷۶

با تصویب قانون سال ۱۳۷۶ کلیه قراردادهای راجع به املاک استیجاری اعم از مسکونی و تجاری که بعد از این تاریخ تنظیم شده باشند تحت حاکمیت این قانون به عنوان قانون خاص و قانون مدنی به عنوان قانون عام قرار می گیرند. به موجب این قانون در پایان مدت اجاره به تقاضای موجر یا قائم مقام قانونی درخواست تخلیه و اجرای آن ممکن خواهد بود.

تخلیه در-قراردادهای مسکونی

تخلیه در مواقعی که اجاره نامه به صورت رسمی تنظیم شده باشد

در مواردی که اجاره با سند رسمی تنظیم شده باشد، تخلیه به وسیله ی اجرای ثبت تحقق می یابد. به این ترتیب که موجر درخواست صدور اجرائیه از دفترخانه ای که سند اجاره را تنظیم نموده بنماید، که البته می بایست به مستاجر ابلاغ شده و او فرصت اقدام دارد. هر چند که قانون مدت لازم را یک هفته ذکر کرده، اما این مدت با توجه به تشریفات اجرای اسناد ثبتی عملا بیش از این زمان لازم دارد.

دستور تخلیه در چه مواردی صادر می شود؟

به منظور رسیدن به دستور فوری تخلیه می بایست شرایط زیر در قرارداد عادی اجاره فراهم باشد:

  • قرارداد اجاره بعد از سال ۷۶ تنظیم شده باشد.
  • مدت اجاره در قرارداد اجاره قید شده باشد.
  • قرارداد اجاره در دو نسخه تنظیم شده باشد.
  • دو شاهد مورد اعتماد ذیل آن را امضا کرده باشند.
  • موجر و مستاجر نیز قرارداد را امضا کنند.

با پایان مدت اجاره می توان درخواست صدور دستور تخلیه را خواست.

دستور تخلیه در صلاحیت چه مرجعی است؟

شورای حل اختلاف مگر اینکه قرارداد تجاری بوده و در آن سرقفلی واگذار شده باشد.

اجرای دستور تخلیه توسط چه مرجعی می باشد؟

توسط کلانتری انجام می شود. به این ترتیب که هرگاه دستور تخلیه صادر و به مستاجر ابلاغ گردید، در صورتی که مستاجر از اجرای دستور استنکاف کند، مرجع قضایی به کلانتری محل ابلاغ می کند که در این مورد اقدام نماید و کلانتری محل نیز مکلف به اجرای دستور مقام قضایی می باشد.

تخلیه اماکن تجاری

صدور حکم به تخلیه در چه مواردی است؟

اگر هر یک از شرایط مندرج در مورد قبل فراهم نباشد حکم به تخلیه صادر می شود. به این ترتیب؛

  • هرگاه قرارداد اجاره قبل از سال ۷۶ تنظیم شده باشد.
  • اجاره نامه عادی بوده و توسط دو شاهد امضا نشده باشد، خواه در بنگاه معاملات املاک تنظیم شده یا نشده باشد.
  • موجر یا مستاجر ذیل آن را امضا ننموده باشند.
  • مدت اجاره مشخص نشده باشد یا اجاره نامه در یک نسخه باشد.
  • همچنین در مواردی که درخواست تخلیه در ضمن صدور حکم به فسخ اجاره باشد.

مرجع صدور حکم به تخلیه کجاست؟

دادگاه عمومی محل وقوع مال غیرمنقول می باشد.

 دعوای تخلیه مالی است یا غیر مالی؟

دعوای تخلیه غیرمالی اعتباری است و هزینه ی آن نیز برابر دعاوی غیر مالی خواهد بود.

درخواست مهلت برای تخلیه براساس قانون سال ۷۶ چگونه است؟

براساس این قانون درخواست مهلت از مستاجر پذیرفته نمی شود. مگر اینکه به وسیله حوادث قهری مثل سیل و زلزله و… امکان اجرای دستور تخلیه نباشد.

 

واخواهی چیست ؟شرایط واخواهی ؟

ماده ۳۰۵ ـ محکوم علیه غایب حق دارد به حکم غیابی اعتراض نماید . این اعتراض واخواهی نامیده می شود . دادخواست واخواهی در دادگاه صادر کننده حکم غیابی قابل رسیدگی است .

ماده ۳۰۶ ـ مهلت واخواهی از احکام غیابی برای کسانی که مقیم کشورند بیست روز و برای کسانی که خارج از کشور اقامت دارند دوماه از تاریخ ابلاغ واقعی خواهد بود مگر اینکه معترض به حکم ثابت نماید عدم اقدام به واخواهی در این مهلت به دلیل عذر موجه بوده است . دراین صورت باید دلایل موجه بودن عذر خود را ضمن دادخواست آن به دادگاه صادرکننده رای اعلام نماید . اگر دادگاه ادعا را موجه تشخیص داد قرار قبول دادخواست واخواهی را صادر و اجرای حکم نیز متوقف می شود . جهات زیر عذر موجه محسوب می گردد :

  1. مرضی که مانع از حرکت است .
  2. فوت یکی از والدین یا همسر یا اولاد .
  3. حوادث قهریه از قبیل سیل ، زلزله و حریق که بر اثر آن تقدیم دادخواست واخواهی در مهلت مقرر ممکن نباشد .
  4. توقیف یا حبس بودن به نحوی که نتوان در مهلت مقرر دادخواست واخواهی تقدیم کرد .

واخواهی

تبصره ۱ ـ چنانچه ابلاغ واقعی به شخص محکوم علیه میسر نباشد و ابلاغ قانونی به عمل آید ، آن ابلاغ معتبر بوده و حکم غیابی پس از انقضای مهلت قانونی و قطعی شدن به موقع اجرای گذارده خواهد شد .
درصورتی که حکم ابلاغ واقعی نشده باشد و محکوم علیه مدعی عدم اطلاع از مفاد رای باشدمی تواند دادخواست آن به دادگاه صادرکننده حکم غیابی تقدیم دارد . دادگاه بدوا خارج ازنوبت در این مورد رسیدگی نموده قرار رد یا قبول دادخواست را صادر می کند . قرار قبول دادخواست مانع اجرای حکم خواهد بود .
تبصره ۲ – اجرای حکم غیابی منوط به معرفی ضامن معتبر یا اخذ تامین متناسب ازمحکوم له خواهد بود . مگر اینکه دادنامه یا اجرائیه به محکوم علیه غایب ابلاغ واقعی شده و نامبرده در مهلت مقرر از تاریخ ابلاغ دادنامه آن نکرده باشد .
تبصره ۳ – تقدیم دادخواست خارج از مهلت یادشده بدون عذر موجه قابل رسیدگی درمرحله تجدیدنظر برابر مقررات مربوط به آن مرحله می باشد .

ماده ۳۰۷ ـ چنانچه محکوم علیه غایب پس از اجرای حکم ، واخواهی نماید و در رسیدگی بعدی حکم به نفع او صادر شود ، خواهان ملزم به جبران خسارت ناشی از اجرای حکم اولی به واخواه می باشد

ماده ۳۰۸ ـ رایی که پس از رسیدگی واخواهی صادر می شود فقط نسبت به واخواه و واخوانده موثر است و شامل کسی که واخواهی نکرده است نخواهد شد ، مگر اینکه رای صادره قابل تجزیه وتفکیک نباشد که در این صورت نسبت به کسانی که مشمول حکم غیابی بوده ولی آن نکرده اند نیز تسری خواهد داشت.

 

                                                                  برگ دادخواست به دادگاه عمومی

مشخصات طرفین نام نام خانوادگى نام پدر شغل محل اقامت

شهر – خیابان -کوچه –  شماره –پلاک

خواهان

خانم/آقای..
خوانده خانم/آقای..
وکیل
تعیین خواسته وبهای آن واخواهی نسبت به دادنامه شماره  … مورخ…در کلاسه …اصداری از دادگاه محترم شعبه …
دلایل ومنضمات دادخواست ۱. کپی مصدق دادنامه شماره …..   ۲. دیگر مدارک استنادی از قبیل قرارداد، صورت جلسه، استشهادیه و…
 ریاست محترم …..باسلام

احتراما عطف به پرونده کلاسه …….که به دلیل عدم اطلاع از وجود دعوی واخوانده(خواهان بدوی) که متاسفانه منتج به محکومیت اینجانب گرریده است نظر به اینکه به دلیل عدم ابلاغ واقعی اوراق قضایی که از وجود دعوی مطلع نبودم و لایحه ودفاعیات مکتوب نداشته ام وهمچنین فرصت  دفاع توسط وکیل از حقوق حقه ام میسور نبوده، و اخیراً از مفاد دادنامه استطلاع یافته ام و نظر بر اینکه در مانحن فیه قضیه اساسا واخوانده مستحق نمیباشد وطبق رسید عادی …و استیفای ناروامحسوب شده (سایر ادله ومدارک) فلذا نظر به مراتب معنونه تقاضای قبولی واخواهی ورسیدکی مجدد مورد استدعاست.

با احنرام فراوان

الزام به اخذصورتمجلس تفکیکی ، نمونه دادخواست الزام به اخذ صورتمجلس تفکیکی

تفکیک، عبارت است ازتقسیم مال غیرمنقول به قطعات کوچکتر.

درتفکیک، لازم نیست که ملک غیرمنقول مشاع باشد. یعنی حتی یک نفر که مالک شش دانگ زمین است، می تواند با رعایت مقررات حاکم برتفکیک به هرترتیبی که می خواهد، آن رابه قطعات کوچکتر تفکیک نماید. درصورتی که آپارتمان ساخته شود و فروشنده اقدام به اخذ صورتمجلس تفکیکی ننماید با توجه به اینکه این امر از لوازم انتقال سند رسمی است و انتقال سند رسمی و انجام کامل همه امور اداری و ثبتی به عهده فروشنده باشد، خریدار می تواند نسبت به طرح دعوی الزام به اخذ پایانکار و الزام به اخذ صورتمجلس تفکیکی نماید. لذا اگر اقدام به خرید ملکی به صورت پیش فروش یا نوساز نموده اید برای اینکه سند به نام شما بخورد باید صورتمجلس تفکیکی هم اخذ شود و اگر در این خصوص اقدامی نشده باشد شما می توانید الزام فروشنده را در خصوص اخذ صورتمجلس تفکیکی را از دادگاه بخواهید اما از انجا که صرف این کار برای شما کافی نیست و مطلوب شما تنظیم سند است لذا بهتر است هردو عنوان الزام به اخذ صورت مجلس تفکیکی و الزام به تنظیم سند رسمی ملک را همزمان مطرح کنید و اگر پایان کار اخذ نشده باشد، بایدالزام به اخذ پایانکار هم قید شود چرا که در غیر این صورت دادگاه دادخواست شما را رد خواهد کرد.

تفکیک در لغت به معنی جداکردن قطعات از یکدیگر و در حقوق ثبت به معنی، کوچکتر کردن مال غیرمنقول و تقسیم به قطعات کوچکتراست. به این معنی که اگر زمینی دارای یک مالک شش دانگ به مساحت ۶۰۰ مترمربع باشد، بالحاظ راه و سایرحقوق ارتفاقی، مالک امکان تقسیم ملک خود به قطعات کوچکتر و اخذ سند مالکیت برای هریک از قطعات را دارد.

افراز

هرگاه دو یاچند مالک در ملکی به صورت مشاع دارای سهم باشند و توافقی برای تقسیم سهم اختصاصی ما بین خود نداشته باشند، هریک از مالکین مشاعی می توانند از اداره ثبت اسناد و املاک و یا دادگاه محل وقوع ملک، درخواست صدور رای افراز نمایند. یعنی، سهم خود را ازسایر شرکا جدا نموده و به صورت اختصاصی سند مالکیت دریافت نمایند.

 

تقسیم

کلمه تقسیم، تراز افراز و تفکیک است و شامل کلیه اموال اعم از منقول و مال غیرمنقول می شود. مانند جایی که سهم الارث چندین مورث، به صورت قهری باهم در آمیخته و هیچ کدام از طرفین، حاضر به مصالحه درباره سهم الارث خود نیستند. دراین حالت ورثه می توانند درخواست تقسیم مال مشترک که به ارث برده اند را به دادگاه صالح تقدیم نمایند. دادگاه صالح دراین فرض محل فوت مورث است.

 

تفاوت های افراز وتفکیک

افراز، بین دو یا چند شریک مشاعی قابل طرح است اما تفکیک نیازی به مشارکت چند نفر ندارد و یک مالک می تواند درخواست تفکیک ملک خودرانماید.

در افراز، مرافعه و اختلاف در موضوع افراز، شرط است اما تفکیک بر پایه صلح است و نیازی به وجود اختلاف بین شرکا نیست و هرجاکه شرکا، اتفاق نظر در نحوه تقسیم ملک مشاعی نداشته باشند، چاره کار درخواست افراز است.

درافراز، چه ازاداره ثبت اسناد وچه دادگاه رای به افراز صادر می شود ولی درتفکیک، صورتمجلس تفکیکی و تقسیم نامه صادر می شود. اعتراض به تفکیک دراداره ثبت اسناد و املاک رسیدگی می شود اما اعتراض به افراز قابل طرح دردادگاه است.

پس از صدور صورتمجلس تفکیکی، تقسیم نامه صادر و به امضا شرکا می رسد اما پس از صدور رای افراز و عدم اعتراض در مهلت مقرر،کار افراز به اتمام رسیده و قابل بازبینی نیست.

اعتراض به تفکیک، درحین انجام عملیات اجرایی باعث توقف کارتفکیک می شود اما اعتراض به روند افراز حین عملیات اجرایی افراز، مسموع نیست وفقط پس ازصدور، رای افراز قابل اعتراض دردادگاه صالح است.

 

صورتمجلس تفکیکی

صدور صورتمجلس تفکیکی برای املاکی که تبدیل به چند واحد آپارتمان شده اند، پس از اخذ پایانکار از شهرداری مربوطه قابل انجام است. به این معنی که پس از پایان عملیات ساختمانی و تایید مهندس ناظر و صدور پایانکار، مالک به دفتراسناد رسمی مراجعه نموده و درخواست صدور صورتمجلس تفکیکی، تسلیم دفتراسناد رسمی می نماید. سردفتر اسناد رسمی، تقاضای مالک یا مالکین رابه اداره ثبت اسناد واملاک محل وقوع ملک ارسال می نماید و اداره ثبت اسناد واملاک با ارجاع به کارشناس مربوطه،نسبت به صدور صورتمجلس تفکیکی، اقدام می نماید. اما صدور صورتمجلس تفکیکی، برای مالک یامالکین عرصه خالی (زمین) هم امکان پذیر است و در این حالت نیازی به صدور پایان کار نیست و فقط نقشه زمین از شهرداری دریافت شده وضمیمه درخواست می شود. پس ازصدور صورتمجلس تفکیکی، مالک یا مالکین، نسبت به تهیه و امضا تقسیم نامه به نسبت سهم خود اقدام می نمایند و اگر تقسیم نامه مورد توافق طرفین قرار نگیرد، صدور صورتمجلس تفکیکی، کار عبث و بیهوده ای می باشد. دراین مرحله، امکان انتقال سندرسمی ملک به نام اشخاص ثالث وجود دارد.

 

استنکاف فروشنده از اخذصورتمجلس تفکیکی

گاهی اوقات ساختمان  درحال ساخت توسط سازنده و یا سرمایه گذار و یا مالک، پیش فروش می شود. دراین حالت معمولا فروشنده اخذ پایان کار و صورتمجلس تفکیکی و انتقال سند رسمی ملک را متعهد می شود. حال فرض کنیم بین شرکای سازنده ملک اختلافی ایجاد شد و نسبت به اخذ پایانکار و صورتمجلس تفکیکی و امضا تقسیم نامه و همچنین انتقال سند رسمی اقدامی انجام ندادند. دراین حالت که صورتمجلس تفکیکی صادر نشده است تکلیف خریدارچیست؟ آیا خریدار می تواند دعوی الزام به تنظیم سند رسمی ملک تقدیم دادگاه نماید؟ پاسخ به این سوال منفی است، چراکه دفتراسنادرسمی بدون داشتن پایانکارصورتمجلس تفکیکی وهمچنین تقسیم نامه ای که سهم هریک ازمالکین را مشخص نموده باشد،مجاز به تنظیم وانتقال سند رسمی ملک نیست ازطرفی باعنایت به عدم انجام مقدمات انتقال سند رسمی،دادگاه نیز نمی تواند حکم به الزام به انتقال سند رسمی به نام خریدارصادرنماید.طرح دعوی الزام به اخذ صورتمجلس تفکیکی،پایانکار وسایر ملزومات انتقال سند رسمی دراین حالت،ضروری است.

 

دعوی الزام به اخذ صورتمجلس تفکیکی

قبل از ورود به دعوی الزام به تنظیم سند رسمی ملک خواهان می بایست دعوی الزام به اخذ صورتمجلس تفکیکی، تقدیم دادگاه صالح نماید. دعوی الزام به اخذ صورتمجلس تفکیکی، به طرفیت کلیه مالکین ملک، اداره ثبت اسناد و املاک محل وقوع ملک و همچنین اگر فروشنده وکیل داشته باشد به طرفیت وکیل هم، طرح می شود. قرارداد منعقد شده بین طرفین وتصویر سند مالکیت وهمچنین درخواست استعلام از اداره ثبت اسناد و تصویر کارت ملی ازمدارک مورد نیاز طرح دعوی الزام به اخذ صورتمجلس تفکیکی می باشد. درصورتی که رای قطعی دادگاه مبنی بر الزام خوانده به اخذ صورتمجلس تفکیکی و پایانکار باشد و محکوم علیه ازاجرای رای دادگاه استنکاف نماید بنا به دستور دادگاه، محکوم له نسبت به انجام این امور وپرداخت هزینه ها اقدام نموده ومی تواند کلیه هزینه های انجام شده و خسارات دادرسی ازجمله حق الوکاله وکیل را از مستنکف مطالبه نماید.

 

مرجع صالح برای رسیدگی

 

اصولا یکی از موارد مهمی که همیشه قبل از طر ح هرگونه دعوی لازم است به آن توجه شود، بررسی دقیق مرجعی است که صلاحیت رسیدگی به دعوی مزبور را دارد. در خصوص دعوی اخذ صورتمجلس تفکیکی نیز ابتدائا می بایست مرجع صلاحیت دار تعیین گردد تا بدین وسیله از به هدر رفتن وقت و هزینه جلوگیری شود. همانطور که فوقن به آن اشاره شد، هر دعوای مالی می بایست توسط خواهان تقویم گردد. در اینجا تقویم به معنای ارزش گذاری است که ثمره آن در میزان هزینه دادرسی و مرجع صالح تاثیرگذار خواهد بود. بر اساس قوانین فعلی، ایت دعوی در هر حال با دادگاه است.

 

مزایای انجام امور مربوط به صورتمجلس تفکیکی توسط وکلای هموطن کارت ( تماس با شمارهای ۰۲۱۶۶۷۱۳۸۱۰ و ۶۶۷۱۳۸۱۲ و ۰۹۱۲۴۴۳۶۸۲۹ )

  • مدت زمانی که ملک افراز و یا تفکیک می شود کمتر است.
  • نیازی به حضور مالک در اداره ثبت اسناد نخواهد بود.
  • اگر ملک غیر قابل افراز هم باشد نیاز به حضور مالک در دادگاه نمی باشد.
  • وکیل میتواند ضمن حضور در اداره ثبت مشخص کند که ملک قابل افراز است یا خیر.
  • وکیل می تواند سهم موکل خود را بعد از تفکیک به فروش برساند.
  • تمامی شرکا که مالک ملک مشاع می باشند می توانند بدون حضور خود و در صورتی که توافق کنند یک وکیل بگیرند تا برای تفکیک ملک و یا افراز ملک اقدام کند.
  • الزام به اخذ پایان کار علی‌رغم محکومیت خوانده به رفع تخلف شهرداری توسط کمیسیون ماده ۱۰۰

    درتاریخ : ۱۳۹۱/۱۰/۱۲ به شماره : ۹۱۰۹۹۷۰۲۲۵۰۰۱۴۱۳

    موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور

    این نمونه رای که در شعبه ۴۹ دادگاه تجدید نظر استان تهران صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: الزام به انجام تعهد، بیع، پایان کاربیع، الزام به انجام تعهد، پایان کار

    چکیده رای

    رأی کمیسیون ماده صد شهرداری مبنی بر رفع تخلف از ساختمان، مانع از رسیدگی دادگاه به دعوای الزام به أخذ پایان کار و محکومیت وی به رفع موانع و أخذ پایان کار نیست.

    رای بدوی

    در خصوص دادخواست خواهان ح.ک. با وکالت ع.الف. به طرفیت خواندگان ۱ ـ ع.ف.۲ ـ ق.ق.۳ ـ ف.ق. ۴ ـ ع.ب. ۵ ـ ح.ع. به خواسته الزام به اخذ پایان‌کار و تفکیک دو واحد آپارتمان جزء پلاک ثبتی ۲۶۷۶/۱۲۳ بخش ۱۱ تهران و تحویل مبیع مقوم به ۰۰۰/۰۰۰/۵۱ ریال. به انضمام خسارات دادرسی. دادگاه با توجه به صورت‌جلسه مورخ ۱۷/۵/۱۳۹۱ و پاسخ استعلام از شهرداری که به علت تخلفات ساختمانی امکان صدور پایان‌کار تا رفع تخلفات نیست و این که سلسله نقل و انتقالات فی‌مابین خواهان و خواندگان حسب ضمائم دادخواست تقدیمی احراز نمی‌گردد. بنابراین دعوی خواهان را به کیفیت مطروحه قابل استماع ندانسته و مستنداً به ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد آن را صادر و اعلام می‌دارد. قرار صادره ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظر در دادگاه‌های تجدیدنظر استان تهران خواهد بود. نسبت به خوانده ردیف دوم نیز با توجه به عدم توجه دعوی به مشارٌالیه مستنداً به ماده ۸۹ قانون آیین دادرسی مدنی ناظر به بند ۴ ماده ۸۴ آن ،قانون قرار رد صادر و اعلام می‌گردد. که مانند قرار قبلی قابل تجدیدنظر است.

    رئیس شعبه ۲۱۵ دادگاه عمومی حقوقی تهران ـ انیس حسینی

    رای دادگاه تجدید نظر

    در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای ع.الف. به وکالت از آقای ح.ک. به طرفیت آقایان وخانم‌ها ۱ ـ ع.ف.۲ ـ ق.ق. ۳ ـ ف.ق. ۴ ـ ع.ب. ۵ ـ ح.ع. نسبت به دادنامه شماره ۹۱۰۴۷۹ مورخ ۱۲/۶/۱۳۹۱ صادره ازشعبه ۲۱۵ دادگاه عمومی حقوقی تهران که به موجب آن دعوی تجدیدنظرخواه به خواسته الزام به اخذ پایان کار و تفکیک دو واحدآپارتمان جزء پلاک ثبتی ۲۶۷۶/۱۲۳بخش ۱۱ تهران و تحویل مبیع و مطالبه خسارات دادرسی نسبت به آقای ق.ق. به علت عدم توجه دعوی و نسبت به سایر تجدیدنظرخواندگان به لحاظ پاسخ شهرداری مبنی بر وجود تخلف ساختمانی و عدم امکان صدور پایان‌کار و عدم احراز سلسله نقل و انتقالات فی‌مابین خواهان و خواندگان منجر به صدور قرار رد گردیده است. اکنون دادگاه با بررسی محتویات پرونده تجدیدنظرخواهی را وارد و قرارهای تجدیدنظرخواسته را مخدوش می‌داند. زیرا، اولاً: شهرداری منطقه پنج تهران اعلام داشته ملک به دلیل وجود تخلفات ساختمانی به ماده صد ارسال و دارای رأی مبنی بر رفع خلاف می‌باشد و صدور پایان‌کار منوط به رفع خلاف از تخلفات موجود است که این امر مانعی برای رسیدگی دادگاه نمی‌باشد. موضوع تخلف ساختمانی که کمیسیون ماده صد شهرداری مطرح و متخلف به رفع خلاف ملزم شده است که حتی اگر چنین رأیی هم از سوی کمیسیون ماده صد صادر نگردیده باشد در هرحال فروشنده ملزم به رفع خلاف و تمهیدات لازم درانتقال رسمی ملک است. ثانیاً: وقتی خواهان دعوی خود را به طرفیت فروشنده و خواندگان دیگر مطرح می‌نماید به اعتبار مالکیت رسمی و ایادی قبلی است که یا بایدخواندگان منکرانجام معامله باشند یا درصورت تردید دادگاه محترم بنا به تجویز ماده ۱۹۹ قانون آیین دادرسی مدنی رسیدگی و تحقیقات لازم را معمول و با احراز انجام معامله و نقل و انتقالات بعدی رأی شایسته صادرنماید. ثالثاً: آقای ق.ق. در پرونده ایراد عدم توجه ننموده و دادگاه محترم بدوی هم علت عدم توجه دعوی به مشارٌالیه را که منجر به صدور قرار رد شده را بیان نداشته است. رابعاً: الزام به تنظیم سند از جمله خواسته‌های خواهان بوده که در رأی خواسته مذکور مورد توجه و رأی دادگاه واقع نشده است. بنا به مراتب قرارهای تجدیدنظرخواسته که برخلاف محتویات پرونده و مقررات قانونی صادرگردیده، درخور نقض و رسیدگی به دعاوی ضرورت دارد. لذا به استناد ماده ۳۵۳ قانون آیین دادرسی مدنی قرارهای معترضٌ‌عنه نقض و پرونده جهت ادامه رسیدگی و صدور رأی شایسته به دادگاه بدوی اعاده می‌گردد. رأی صادره قطعی است.

    رئیس شعبه ۴۹ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ـ مستشار دادگاه

    محمدی ـ غنچه

    توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.

تفخیذ چیست

تفخیذچیست ؟ مجازات و اثبات تفخیذ

تفخیذ چیست

تفخیذ یک عمل جنسی است که بین دو مرد صورت می گیرد . ماده ۲۳۵ قانون مجازات اسلامی در تعریف تفخیذ می گوید که : ” تفخیذ عبارت است از قراردادن اندام تناسلی مرد بین ران ها با نشیمنگاه انسان مذکر دیگر ” . در تبصره این ماده نیز آمده است که دخول کمتر از ختنه گاه در حکم تفخیذ است . در قواعد فقهی نیز آمده است که تفخیذ مرد با یک مرد دیگر حرام است و مجازات آن حد است و به قول مشهور حد آن صد تازیانه است . عده ای نیز معتقدند که در صورتی که مردی متاهل یا در اصطلاح فقهی محصن باشد ، مجازات او سنگسار و در غیر این صورت مجازات او حدی است . البته در صورتی که تفخیذ برای بار سوم و چهارم نیز تکرار شود و هر بار نیز مجازات نسبت به مرتکب اعمال شده باشد ، منجر به مجازات اعدام می شود . تفخیذ مرد با زن بیگانه خارجی به حکم شرع زنا محسوب نمی شود اما حرام است و مجازات آن تعزیری خواهد بود .

مجازات تفخیذ

با وجودی که شرع در مورد تفخید و مجازات آن قواعدی را مطرح کرده است ، معیار عمل در دادگاه های کشور در مرحله اول حکم قانون است که باید برای آن به قانون مجازات مراجعه کرد . مجازات تفخیذ در ماده ۲۳۶ قانون مجازات اسلامی مشخص شده است . مجازات این عمل زشت صد ضربه شلاق است که هم نسبت به فاعل و هم نسبت به مفعول اعمال می شود . در اعمال مجازات تفخیذ فرقی میان محصن و غیر محصن و عنف و غیرعنف ( یعنی به اجبار یا غیر آن ) وجود ندارد . علاوه بر این در تبصره این ماده آمده است که در صورتی که فاعل عمل تفخیذ ، غیرمسلمان باشد و مفعول مسلمان باشد ، حد فاعل اعدام است .
با توجه به اینکه مجازات تفخیذ از فقه گرفته شده است ، بنابراین یک مجازات حدی محسوب می شود و قواعد مجازات حدی بر آن حاکم خواهد بود یعنی امکان تخفیف و تغییر در مجازات وجود ندارد و باید به همان ترتیبی که مشخص شده است اجرا شود .

 

اثبات تفخیذ

برای اثبات تفخیذ هم می توان اقرار کرد و هم می توان به شهادت شهود استناد کرد . برای اثبات تفخیذ از طریق اقرار باید مرتکب چهار بار اقرار کند که این عمل را مرتکب شده است ؛ برای اینکه اقرار معتبر باشد باید در دادگاه و نزد قاضی صورت بگیرد و اقرار در مواقع دیگر اثبات کننده نخواهد بود . اما اگر کمتر از چهار بار اقرار کند ، مجازات او ، ۳۱ تا ۷۴ ضربه شلاق تعزیری خواهد بود .
برای اثبات تفخیذ از طریق شهادت باید چهار مرد در دادگاه شهادت دهند که این عمل را به صورت حضوری دیده اند . همانطور که دقت می کنید ، اثبات تفخیذ به راحتی ممکن نخواهد بود .

 

واخواست سفته چیست ؟

فرم واخواست سفته در برخی از دادگاه ها و بانک ها وجود دارد و یک نوع فرم چاپی است که در صورتی میتوان از آن استفاده کرد که  صادر کننده ی سفته در زمان سررسید سفته نتواند وجه آن را پرداخت کند و دارنده ی سفته از زمان سررسید تا ۱۰ روز مهلت دارد که درخواست فرم واخواست سفته را بخواهد و پس از تکمیل فرم آن را به همراه تمبر و ۳ نسخه از فرم به دادگاه ارائه دهد و دادگاه موظف است آن را به صادرکننده سفته ابلاغ نماید و اگر صادرکننده از پرداخت وجه ممانعت نماید،دارنده ی سفته میتواند دادخواست خود را به همراه فرم واخواست سفته تحویل دادگاه دهد و درخواست مجازات متعهدین را نماید که شامل صادر کننده و ضامن و ظهر نویس میشود.

کاربرد واخواست سفته چیست؟

مهمترین کاربرد واخواست سفته در دعاوی عادی این است که در صورتی که دارنده ی سفته درخواست قرار تامین توقیف اموال را بدهد باید مبلغی متناسب با تامین را به صندوق دادگستری به منظور خسارات احتمالی بدهد و دادگاه در صورتی که قبض آن را تحویل بگیرد دستور به توقیف اموال دارنده سفته مینماید و همچنین باید اموال دیگر متعهدین سفته نیز توقیف شود اما اگر دارنده ی چک در آن ۱۰ روز از زمان سررسید سفته واخواست سفته را همراه با درخواست قرار تامین به دادگاه داده باشد و واخواست به متعهدین ابلاغ شده باشد دارنده ی چک از مسئولیت احتمال خسارت مبرا خواهد بود.

نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که دارنده ی سفته باید از تاریخ واخواست تا حداکثر ظرف یک سال دادخواست سفته را به دادگاه بدهد، در صورت عدم ارائه واخواست دعوای دارنده ی سفته نسبت به برخی از متعهدین مثل پشت نویس ها قابل قبول نمی باشد.

برگه دادخواست به گونه ای است که ستونی که مربوط به خوانده است باید مشخصات صادکننده و پشت نویس نوشته شود و در قسمت شرح دعوا درخواست مجازات خوانده را نوشت که ردیف اول مربوط به صادر کننده و ردیف دوم مربوط به پشت نویس ها را بخواهد.

نحوه ی پیگیری سفته در صورتی که بین چندین نفر منتقل شده باشد:

در صورتی که سفته بین چندین نفر منتقل شده باشد آخرین نفری که دارنده ی سفته میباشد متواند نسبت به افراد قبلی که سفته را در دست داشتند مراجعه کند و تقاضای وجه سفته را بنماید و همچنین شخص و یا اشخاصی که سفته را امضاء کردند و در مقابل دارنده سفته مسئولیت تضامنی دارند نسبت به پرداخت وجه سفته مسئول خواهند بود بدین صورت که در صورتی که صادرکننده ی سفته وجه را پرداخت نکند دارنده میتواند به هر کدام از افرادی که در مقابل سفته مسئول بوده اند یا به تمامی آنها مراجعه کنند.

در مقابل پشت نویس و یا پشت نویس ها هم از حق رجوع برخوردار هستند بدین ترتیب که میتوانند بابت پرداخت وجه به پشت نویس های قبلی خود مراجعه کرده.

بدین ترتیب دیده میشود که هم صادر کننده و هم پشت نویس ها در مقابل دارنده ی سفته مسئول خواهند بود که این مسئولیت نوعی تعهد بوجود می آورد بنام مسئولیت تضامنی.

برای مشاوره در زمینه مطالبه سفته و چک می تواند با وکلای مجرب هموطن کارت از طریق شماره تماس های ۰۲۱۶۶۷۱۳۸۱۰ و ۰۲۱۶۶۷۱۳۸۱۲ و ۰۹۱۲۴۴۳۶۸۲۹ تماس حاصل نمایید